«داستان اضطراب من»؛ داریا بینیاردی؛ ترجمه بهاره جهانبخش؛ نشر ققنوس ما از کودکی همه چیز را در مورد خودمان میدانیم
تاریخ انتشار: ۲۸ اردیبهشت ۱۴۰۰ | کد خبر: ۳۱۹۴۸۴۰۳
«داستان اضطراب من»
نویسنده: داریا بینیاردی
مترجم: بهاره جهانبخش
ناشر: ققنوس، چاپ اول: 1399
215 صفحه، 35000 تومان
***
داریا بینیاردی سال ۱۹۶۱ در شهر فرّارای ایتالیا به دنیا آمد. او روزنامهنگار، مجری تلویزیون و نویسندهای است که از سال ۱۹۸۴ ساکن شهر میلان شده و سال ۲۰۰۹ کتاب «یتیمان بزرگسال» را منتشر کرده است.
بیشتر بخوانید:
اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
بینیاردی سپس رمان «داستان اضطراب من» را نوشت که حاصل دوران مبارزه با سرطان سینه و شیمیدرمانی اوست. این اثر که نه رمان محسوب میشود و نه کتاب خاطرات، بر اساس واقعیات زندگی نویسنده به رشتۀ تحریر درآمده است. «کارمایی سنگین»، «صدایی عالی»، «عشقی که لایقش هستی» و «فرشته ناممکنها» دیگر آثار داریا بینیاردی به شمار میآیند که آنها را به ترتیب از سالهای ۲۰۱۰ تا ۲۰۱۵ منتشر کرده است.
اضطراب، تشویش یا دلشوره عبارت است از احساس ناخوشایند و مبهم هراس و نگرانی با منشأ ناشناخته، که به فرد دست میدهد و شامل عدم اطمینان، درماندگی و برانگیختگی فیزیولوژی است. وقوع مجدد موقعیتهایی که قبلاً استرسزا بودهاند یا طی آنها به فرد آسیب رسیده، باعث ایجاد اضطراب در افراد میشود. همۀ انسانها در زندگی خود دچار اضطراب میشوند، ولی اضطراب مزمن و شدید غیرعادی و مشکلساز است. داریا بینیاردی «داستان اضطراب من» را بر اساس تجارب خودش در زندگی شخصی و ارتباطات با نزدیکترین اطرافیانش به نگارش در آورده است.
«داستان اضطراب من» در 39 فصل و یک قسمت پایانی با عنوان «خاتمه» نوشته شده است. ترجمه فارسی این اثر از روی کتاب چاپ سال ۲۰۱۸ توسط انتشارات موندادوری در میلان انجام شده است. شخصیت اصلی داستان زنی به نام لئاست که ناگهان در زندگیاش با بیماری و انسانهای جدید مواجه شده است. لئا زنی میانسال است که مواجهه با بیماری دنیای او را به صورت ناگهانی زیر و رو میکند. این رخدادها موقعیتی را برای او فراهم میآورد تا دردمندانه عشق، ترس، ناکامی، سرخوردگی و ... را واکاوی کند. از این رو «داستان اضطراب من» خواننده را با خود همراه میکند تا با رنج شخصیت ماجرا همراه و با ترسهایش روبهرو شود و او را آماده کند که شجاعانه هر چه را تا کنون رد میکرده بپذیرد. در واقع نویسنده از طریق لئا خواننده را بیش از هر چیز به پویشی دوباره در خویشتنِ خود فرا میخواند. او به خوبی تنشهای قهرمان داستان را که نویسندهای پریشان و مضطرب است به تصویر کشیده و با توجه به تجربۀ زیستۀ خود راوی جاذبِ فرایند درمان و تلاطمهای روحی وی شده است.
بینیاردی درباره ایده اولیه نگارش این رمان نوشته که در بعدازظهری، روی مبل لم داده بوده و مطالعه میکرده که ناگهان ایدهای مثل نور سفینه مریخیها ذهنش را تسخیر کرده است. او میخواهد آنچه را در نوشتن این رمان الهامبخش وی بوده تعریف کند، اما به نظرش این ایده را تمام زندگی به همراه داشته است. او اذعان میدارد که ما از کودکی همه چیز را در مورد خودمان میدانیم و فقط آن را آشکار نمیکنیم. همانطور که «لئا» قهرمان داستان میگوید زنی را تصور کردم آگاه به اینکه نباید بیش از این به خاطر نیمه تاریکش شرمزده باشد و نیمه تاریکش اضطراب است. لئا از اضطراب متنفر است چون این همان چیزی است که مادرش را ویران کرده؛ اما او نیز وقتی بزرگ شد نتوانست از سرنوشت خودش فرار کند و نسبت به هر آنچه سر جای خودش نیست، طعمۀ افکار وسواسی شد.
نویسنده پس از این مقدمه و پیش از شروع متن رمان، جملاتی از کتاب «جنگ چهره زنانه ندارد» اثر سوتلانا الکسیویچ را آورده است: «من تنها به واقعیتی که ما را احاطه کرده علاقهمند نیستم، بلکه آنچه در درونمان است برایم جالبتر است: نباید رویداد را بهتنهایی دید، بلکه احساساتی را هم که ایجاد میکند باید در نظر گرفت. میتوانیم آن را روح حوادث بنامیم. برای من، احساسات نیز خود واقعیتاند.»
و اما در فصل آخر که عنوان «خاتمه» را به خود اختصاص داده، بعد از همراهی پر نشیب و فراز با لئا در مراحل گوناگون درمان جسمی و روحی شاهد اتخاذ تصمیم او برای بازگشت به خویشتن و تغییر نوع نگاهش به زندگی و جهان اطراف هستیم. نویسنده در این بخش شرحی از سرنوشت تمام شخصیتهای زندگی لئا را روایت میکند تا به نوعی بازگو کند که زندگی همچنان در جریان است و حتی با وجود بیماری و مرگ نیز چیزهایی هستند که انسان را به ادامۀ حیات امیدوار و دلخوش کنند.
در بخشی از کتاب میخوانیم: «اگر خودم را با کار خفه نکرده بودم، اگر از خودم بیشتر محافظت میکردم، اگر از هر چیز کمی خورده بودم، اگر متعادلتر بودم یا عاقلتر، اگر دریا دریا اشک نریخته بودم، اگر وارد معرکه و آتشی نشده بودم، اگر با مردی که آزارم میدهد، ازدواج نکرده بودم، اگر از خودم بیش از تواناییام انتظار نداشتم، شاید بدنم میتوانست مریضی را مهار کند، اما من هیچکدام از این کارها را نکردم....»
منبع: الف
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت www.alef.ir دریافت کردهاست، لذا منبع این خبر، وبسایت «الف» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۳۱۹۴۸۴۰۳ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
کسب رتبه برتر در جشنواره ملی شعر دوست من کتاب
محمد برخوردار در گفتگو با خبرنگار مهر، بیان کرد: جشنواره ملی شعر و داستان دوست من کتاب در دو مرحله برگزار شده است که در مرحله اول ۱۹ استان و در مرحله دوم ۳۱ استان مشارکت داشتند که آثار آنان مورد داوری قرار گرفت و از ۸۵۰ اثر ارسالی، ۴۲ نفر به عنوان برگزیده معرفی شدند.
وی با بیان اینکه رتبه برتر را در بخش داستان بزرگسالان رشته داستان کودک، کسب کرده است افزود: هنر قادر است در هم افزایی میان نسلها نقش داشته باشد و این درست است که شعر و قصه محصول چهار عنصر تفکر، خیال، احساس و تا حدودی تجربه خالق اثر است اما همه ی آثار خلق شده را میشود آتش زیر خاکستری دانست که نسیمی میتواند آنرا شعله ور کند.
مدیر ادبیات و تاریخ اداره کل حفظ آثار و نشر ارزشهای دفاع مقدس همدان ادامه داد: قصه، بازگویی حوادث ممکن الوقوع زندگی است که خیال نویسنده به آن شاخ و برگ میدهد و آن را برای شنیدن جذابتر میکند و نوشته باید آیینهای باشد که بتواند سیمای جامعه را در خود منعکس کند.
برخوردار با اشاره به اینکه جشنواره ادبی دوست من کتاب، جشنواره ادبی است خاطرنشان کرد: در این جشنواره اهمیتی خوبی برای آثار ادبی قائل شده است و توانسته اعتبار کسب کند و همانگونه که میدانیم داستان نویسی برای کودکان کمک به پرورش عواطف و افکار کودکان خواهد کرد.
کد خبر 6096926