قهرمان من از جنس مردم است
تاریخ انتشار: ۲۹ آذر ۱۳۹۷ | کد خبر: ۲۲۰۳۸۲۰۵
نکته دیگر اینکه، این شهید پنج بار و در مجموع به مدت هشت سال و هفت ماه در حبس بوده و بعد از انقلاب هم با شروع جنگ، به جبهه رفته و مدت چهار سال هم در اردوگاه تکریت11 زندانی بوده است.
به گزارش گروه فرهنگی قدس آنلاین، یوسف قوجُق یکی از نویسندگان ادبیات داستانی انقلاب اسلامی و ادبیات دفاع مقدس کشورمان است.
بیشتر بخوانید:
اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
به بهانه چاپ و انتشار رمان اخیر او با عنوان «زندانی دو دیکتاتور» گفتوگویی با این نویسنده داشتهایم که در ادامه میخوانید:
■ بعد از کتاب «لحظهها جا میمانند» کتاب جدیدی منتشر کردهاید؟
بعد از رُمان «لحظهها جا میمانند» که از سوی شهرستان ادب چاپ شد، حداقل سه رُمان از من منتشر شده و یک رمان هم در آیندهای نزدیک قرار است منتشر بشود. رُمان «نردبانی رو به آسمان» از کانون پرورش فکری و رُمان «وقت جنگ، دوتارت را کوک کن» از دفتر نشر فرهنگ اسلامی و این رُمان «زندانی دو دیکتاتور» که بتازگی از موزه عبرت ایران منتشر شده است. رُمانی هم برای مخاطبان نوجوان با عنوان «تاریخ با طعم ذغالاخته» نوشتهام که درباره رضاشاه است و قرار است تا آخر سال توسط حوزه هنری منتشر بشود.
البته در این مدت، با کارهای مرتبط با ادبیات داستانی مشغول بودهام. ارزیاب آثار داستانی برخی از ناشران، دبیری جشنواره قلم زرین، داوری جشنواره داستان انقلاب، داوری دوره اخیر جشنواره قلم زرین، داوری اولین دوره جشنواره بوی خاک و داوری دو دوره اخیر انتخاب کتاب سال دفاع مقدس از جمله همین مشغولیات ادبیام در چند سال اخیر بوده است. همکاریام با دفتر ادبیات داستانی موزه عبرت ایران هم تجربه خوب و جدیدی برایم بود و باعث شد از نزدیک با بسیاری از سوژههای جالب و موضوعات مبارزان قبل از انقلاب و مسائل شکنجهشدهها در بازداشتگاه کمیته مشترک ساواک و شهربانی آشنا بشوم. همه اینها که گفتم، به کنار، چیزی که در ادبیات داستانی خیلی حائز اهمیت است، پُرنویسی نیست، بلکه نوشتن آثار کیفی هست. برای نوشتن یک رُمان، حداقل یک سال و حداکثر چند سال وقت لازم است.
■ «زندانی دو دیکتاتور» رُمانی بر اساس زندگی یکی از جانبازان شهید است که بتازگی به شهادت رسیده است. چگونه با این شهید آشنا شدید؟
این شهید بزرگوار دقیقاً آخرین شب سال ۱۳۹۴ درگذشته است. اینکه ایشان را از نزدیک میشناختهام یا نه، بگذارید صادقانه مطلبی را بگویم. بیشترِ ما معمولاً اشخاصی را میشناسیم که در زمینههای مختلف، چهرههای سرشناسی هستند. این موضوع بندرت در جهان علم و فرهنگ و ادب اتفاق میافتد و غالباً در عالم سیاست، مقامات را و در عالم سینما، بازیگران را میشناسند. این موضوع، همزاد با ما آدمهاست و گریزی از آن نیست. غافلیم از شخصیتهایی که با داشتن گوهرهای درخشان و بسیار ارزشمند، در پس مه غلیظ و غبارهای تبلیغاتی، ناپیدا هستند و البته اینها هرگز میل به شناخته شدن ندارند، چون به دنبال کسب نام و نشان نبودهاند و نیستند. اعتراف میکنم که من هم مثل میلیونها ایرانی، هیچ نوع آشنایی با آن شهید نداشتم. لابد برای شما هم اتفاق افتاده است. بعضی وقتها حسرت به دل میمانی که چرا فلان کتاب فوقالعاده خوب را نخواندهای و یا دیر خواندهای. من هم با این شهید بزرگوار چنین وضعیتی داشتم. کتابی بوده عمیق و ارزشمند؛ پُر از معرفت. صادقانه بگویم، کاش زمان به عقب برمیگشت و فرصت این را پیدا میکردم که میدیدمشان.
اینکه چطور شد رفتم سراغ نوشتن رُمانی که موضوعش این شخص بخصوص است، برمیگردد به آغاز همکاریام با دفتر ادبیات داستانی موزه عبرت ایران. به پیشنهاد مدیر محترم موزه و دوستی بسیار عزیز که آن شهید را از نزدیک میشناخت، سراغ این شخص رفتم.
■ در نوشتن این اثر از چه منابعی استفاده کردهاید؟
با پرسوجویی که کردم، دیدم ایشان هیچ مصاحبهای در هیچ رسانهای نداشته است. کتابی حاوی اسناد ساواک از مرکز بررسی اسناد تاریخی درباره ایشان منتشر شده بود (یاران امام به روایت اسناد ساواک/شماره 58) که خیلی کمکم کرد. ورق به ورق همان کتاب را خواندم و لابهلای آن، از صداقت و شجاعت و مظلومیت ایشان در قبل از انقلاب و دوران مبارزاتشان آشنا شدم و همان شد مرجع من در گرتهبرداری مستقیم از شخصیت ایشان برای نگارش رمان. جالب است بدانید که در این بین، به صورت خیلی اتفاقی از دوست خوبم، قاسم فروغی جهرمی هم که زمانی همبند ایشان در قبل از انقلاب بوده، درباره شخصیت و مبارزات ایشان در قبل از انقلاب و زمان جنگ تحمیلی، فروتنی و از خصلتهای ارزشمند انسانی ایشان موضوعات جالبی شنیدم. پیام حضرت آقا در مراسم چهلم شهادت آن بزرگوار هم مبین همه این خصوصیات رفتاری و کرداری ایشان بود. تمام اینها موجب شد که من شروع به نوشتن بکنم.
اگر بگویم که حس حضور معنوی ایشان به هنگام نوشتن، خیلی کمکم کرد، شاید درک آن برای خیلیها دشوار باشد، اما حقیقت غیرقابل انکاری است. گاهی اتفاقاتی در زندگی ما انسانها میافتد که با منطق جور درنمیآید اما محتمل هست. درکل، شهید «حسن حسینزادهموحد» یکی از شخصیتهایی است که حسرت آشنایی دیرهنگام با ایشان را دارم.
■ چه مشخصههایی در زندگی ایشان وجود داشت که برای شما جالب به نظر رسید و برای نوشتن داستانی آن قصهها متقاعد شدید؟
این شهید بزرگوار جوانترین مبارز قبل از انقلاب بوده که طعم زندان و شکنجه را چشیده است. به عبارتی اولین بار در 15 سالگی بازداشت شده است. اینکه گفتم جوانترین زندانی قبل از انقلاب، به این دلیل است که به خاطر فعالیتهای خودش بازداشت شده، نه به واسطه فعالیت سیاسی خانواده یا دوست یا آشنا. چون فکر میکنم ساواک و شهربانی ممکن بوده کسی کمتر از این سن و سال را هم بازداشت کرده باشد، اما به واسطه بازداشت افرادی منتسب به آن فرد بوده باشد، نه خود آن نوجوان 15 ساله یا کمتر از آن.
نکته دیگر اینکه، این شهید پنج بار و در مجموع به مدت هشت سال و هفت ماه در حبس بوده و بعد از انقلاب هم با شروع جنگ، به جبهه رفته و مدت چهار سال هم در اردوگاه تکریت11 زندانی بوده است. به یک معنی، بیشترین زمان از بهترین دوره زندگی خودش را وقف انقلاب و جنگ کرده و این برای من نویسنده، سوژه بسیار جالبی بود. نکات قابل تأملی داشت که ذهنم را برای نگارش رمانی درباره این شخصیت مظلوم و برجسته کشورمان به خودش مشغول کرد.
فراموش نکنیم که رُمانها از دل جامعه بیرون میآیند و قهرمانان داستانهای رئال از جنس انسانهایی هستند که ما در جامعه میبینیم. کاری که رماننویس میکند، انتخاب لحظات برجسته از زندگی این افراد و پیاده کردن هوشمندانه فنی و هنری ایدهاش در قالب همان افراد است.
■ درباره کسی صحبت میکنیم که همین حوالی ما زندگی میکرده است. نوشتن از ایشان برای شما سخت یا مبهم نبود؟ کمی درباره این رمان برایمان بگویید.
در این رمان به شخصیت این شهید مظلوم از منظر افرادی نگاه کردهام و ایشان را دیدهام که به لحاظ جایگاهی و شخصیتی، کاملاً با هم متفاوتند. بیشتر این افراد که راویان فصلهای این رمان هستند، به صورتی اسنادی در کتاب اسناد ساواک آمده بودند و از منظر هر کدام، میتوانستم بخشی از ابعاد شخصیت شهید را واکاوی کنم. به همین خاطر، برخی از راویهای این رمانم، عبارتند از شکنجهگر ساواک، تحلیلگر مسائل سیاسی ساواک، نفوذیهای شهربانی در جلساتی که آن شهید در آنها شرکت میکرده، بازاری، افسر بعثی که در اردوگاه تکریت11 حضور داشته، استاد رشته فلسفه دانشگاه و....
نوشتن رمانی که پسزمینهای تاریخی دارد یا درباره شخصی خاص نوشته میشود، بسیار سختتر از رمانهایی است که برخاسته از تجربیات، مطالعات پراکنده و تخیل نویسندگانشان هستند. وسواس در عدول و یا عدم عدول از واقعیات، نویسنده ادبیات داستانی را بشدت آزار میدهد و محدود میکند، مگر اینکه تاریخ و واقعه تاریخی یا شخصیتی که نویسنده، الگوهایی از ابعاد مختلف ایشان را وام گرفته و گرتهبرداری نموده، بهانهای برای روایت خط داستانیاش باشد.
■ سؤالی تکراری است، ولی ما ناگزیریم از تکرار بسیاری از حرفها. کدام قسمتهای داستان، حقیقی و کدام قسمتها متکی به خیال نویسنده است. شما به این پرسش درباره این رمان چه پاسخی میدهید؟
قرار نیست نویسنده دقیقاً همان چیزهایی را در رمانش بنویسد که واقعیت صرف باشد. تعریف رمان و داستان مشخص است. درباره این اثر، بر این نظرم که مظلومیت، آزاداندیشی، بیتعارف بودنش در حوزه عقیده و راسخ بودن در اعتقاداتش و سرسختی در برابر مشکلات، شاخصهای زندگی این شهید بوده و من بر اساس الگوبرداری از همین ارزشهای شاخص فردی، رمانم را نوشتهام. اگر کتاب را بخوانید، متوجه خواهید شد که همه وقایع آن، شاید همانهایی نباشد که در زندگی و مبارزات ایشان آمده، اما میتواند محتملالوقوع باشد.
به نظرم باید کمی درباره گرتهبرداری از اشخاص در رمانها صحبت کنم. نویسنده در این گونه آثار، شاخصهایی از افراد معمولاً برجسته را الگوبرداری میکند و به اصطلاح، وام میگیرد و رمان موردنظر خودش را مینویسد. به نظرم، همین موضوع، معیار و سنجهای برای وجه افتراق بین زندگینامههای داستانی و رمانهایی است که براساس زندگی افراد نوشته میشوند.
■ ما در تاریخ معاصر کشورمان و همچنین در شرایط سیاسی و تاریخی جهان و اتفاقاتی که در آن میافتد، سوژههای بسیاری برای پرداختن داریم، اما میبینیم که نویسندگان کمتر به این سوژههای دم دستی توجه دارند. به نظر شما، نوشتن از شخصیتهای معاصر، داستان زندگی و نگرش آنها به مسائل، وقایع تاریخی مهم و... چقدر اهمیت دارد؟
به نظرم تاریخ معاصر کشورمان، مشحون از حوادث و شخصیتهایی است که میتوانند دستمایه خلق آثاری عمیق و تأثیرگذار باشند. این شخصیتهای منحصربهفرد و این وقایع مهم در کتابهای پژوهشی ما زیادند.
پژوهشهای تاریخی ارزش و جایگاه مختص خودشان را دارند، اما این نوع کتابها به خاطر قالب خشک و زمختی که دارند، معمولاً در جامعه، مورد استقبال عامه مردم قرار نمیگیرند. به طور مثال، درباره جنگ بین روسیه تزاری با فرانسه بناپارتی، کتابهای پژوهشی زیادی نوشته شده، اما بهیقین اگر تولستوی «جنگ و صلح» را ننوشته بود، آن جنگ با تمام جزئیاتش در طول این سالها این همه شناخته نمیشد.
این قدرت نقل و روایت و قالب داستان است که تاریخ و حوادث تاریخی را برای همه شیرین میکند. پیش از صنعت چاپ، هنر نقالی این نقش را بازی میکرده و بر عامه مردم تأثیر شگرفی میگذاشته است. تعزیهخوانی بود که داستان امام حسین (ع) و واقعه کربلا را وارد خانههای مردم و در دل مردم ماندگار کرد. مشخصه همه اینها، هنر نهفته در قصه و داستان و به عبارتی، نیروی روایت و نقل است.
انتهای پیام/
منبع: قدس آنلاین
کلیدواژه: قدس آنلاین نویسنده
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت www.qudsonline.ir دریافت کردهاست، لذا منبع این خبر، وبسایت «قدس آنلاین» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۲۲۰۳۸۲۰۵ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
سه جریان مخالف استاد مطهری
مبلغ: غیر از کسانی که به لحاظ دینی با ایشان در تضاد بودند، متدینان و حتی برخی روحانیون هم در قبال او موضعگیری داشتند. ما چند جریان را در مقابل استاد مطهری میبینیم.
نخست جریان ولایتیها که نسبت به مطهری بیمهریهایی داشتند و هنوز هم دارند. جریان دوم جریانهای سنتی در معارف اسلام بودند. جریان سوم گروهی از انقلابیون که استاد مطهری را مورد اتهام قرار میدادند.
رفتار جریان اول: استاد مطهری نسبت به ولایت، مواضع صریح و مستدلی دارد. رسالهای هم در این رابطه تالیف کرده است. در آن رساله هم بر ولایت سیاسی اهل بیت علیهمالسلام استناد کرده و هم بر ولایت معنوی و باطنی آنها. علاوه بر اینها، ایشان از آثار استدلالی که در این زمینه تالیف شده است، استقبال کردند مثلا در مقالهای از «الغدیر» علامه امینی دفاع کردند. با همهٔ این تلاشها چرا عدهای ولایتی با ایشان مخالف بودند؟
این انتقادات ناشی از آن است که این گروه توقع داشتند استاد مطهری در میدان لعن و سب وارد شود و در مورد تبری نسبت به برخی شخصیتهای مورد احترام اهل سنت به صراحت موضعگیری کند. شهید مطهری اهل اینگونه مقابلهها که امت اسلامی را با اختلاف مواجه میکند، نبود. این جماعت به همین علت دربارهٔ او موضعگیری منفی میکردند، ولایت او را ضعیف میشمردند و از این جهت او را مورد نقد و اعتراض قرار میدادند.
رفتار جریان دوم: این جریان که تشابه زیادی با جریان اول دارد، معتقد بودند شهید مطهری یک عالم متجدد است و برای اینکه از اسلام دفاع کند، برخی احکام اسلام را نادیده میگیرد. این افراد با تجددگرایی استاد مطهری مخالف بودند و معتقد بودند نظرات او با استدلال سنتی سازگار نیست. مثلا شهید مطهری از اینکه زنان با رعایت پوشش اسلامی در فعالیتهای اجتماعی حضور داشته باشند دفاع کرده است. ولی این گروه سنتی معتقد بودند این الگو، الگوی اسلامی نیست بلکه الگوی برگرفته از غرب است.
در بین علمای ما افراد نسبتا زیادی بودند که به این دلیل با افکار شهید مطهری مخالف بودند. یکی از همین افراد که سابقهٔ تحصیل نزد استاد مطهری داشت، کتاب مسئلهٔ حجاب ایشان را مورد نقد قرار داد، حواشی برای کتاب نوشت و برای استاد مطهری فرستاد. در آن حواشی، طعنههای زیادی با همین جهتگیری علیه استاد مطهری وجود دارد. شهید مطهری از این اتهامات بسیار متاثر میشود و ذیل آن حواشی مینویسد از چیزهایی که من از آن نمیگذرم این افتراهاست. این گروه خیلی به استاد مطهری فشار میآوردند.
مطهری در میان همصنفان خودش هزینه میداد ولی دست از روشنگری دین برنمیداشت. اگر ایشان میخواست تسلیم پسند عوامالناس شود آثاری مثل تحریفات عاشورا نمینوشت و سکوت میکرد کما اینکه هملباسان او سکوت میکردند و مورد احترام مردم قرار میگرفتند. حرف شهید مطهری همین است که نتیجهٔ کتمان حقیقت عذاب الیم است.
رفتار جریان سوم: شهید مطهری از همراهان امام در انقلاب بود، در جریان نهضت حضور داشت ولی بسیاری از انقلابیون با او مشکل داشتند. این مشکل از دو جهت بود یکی مشکل نظری و دوم مشکل عملی. مشکل نظری این بود که عدهای به نام انقلابیون میخواستند همهٔ اسلام را در انقلاب خلاصه کنند. انگار اسلام مساوی با انقلاب است و هیچ چیز دیگری از اسلام را به رسمیت نمیشناختند. این جریان همهٔ ارزشها را در انقلاب میدید. انگار غیر از انقلاب در اسلام چیزی نیست. مطهری با چنین تفکری مشکل داشت و مقابل آن میایستاد.
از نظر مطهری، اسلام مبارزه دارد ولی این یکی از ارزشهای اسلام است. مطهری خطاب به این گروه تندرو مینویسد:« از نظر شما تمام مسائل قرآن بر محور انقلاب است».
استاد مطهری در برابر این سه جریان ایستاد و جان خودش را فدا کرد. بیان مطالب آسیب شناسی های فکری در زمان و شرایط انقلاب کار سختی بود و کسی دیگری جز ایشان مقابل این جریان های افراطی نایستاد.
* استاد حوزه و پژوهشگر دین / * منتشر شده در مجله خیمه اردیبهشت 1403
برای دسترسی سریع به تازهترین اخبار و تحلیل رویدادهای ایران و جهان اپلیکیشن خبرآنلاین را نصب کنید. کد خبر 1902693